به گمانم از همان اول فکر کرده بود که چه بگوید؛ خوب که گوش کرد گفت: «من به درد شما نمیخورم». کسی که چنین گفته؛ مقوم «نقد مدیریت ایران» است او سالهاست با پرسشهای درشت بر پیکره مدیریت ایرانی تاخته در یکی از آثارش چنین نوشته:
مدیریت چیست؟
کجایی است؟
به چه کار میآید؟
از کجا و چرا آغاز شده؟
در دست که بوده؟
اکنون در دست کیست؟
نوع ایرانی هم دارد؟
ایرانیان و به ویژه دانشگاهیان با این پدیده چه نسبتی برقرار کردهاند؟
دولت و دولتها در این میانه چه کرده و چه میکنند؟
ثروت و قدرت کجا کار ایستاده است؟
طبقات اجتماعی در این آینه چه بازتابی دارند؟
نوع بومی و اسلامی هم دارد؟
چه نسبتی با انقلاب و با فرهنگ ایرانی دارد؟
و ادامه میدهد: کتاب این «فرسودۀ روزگار» برای دادن پاسخ به این پرسشهای مقدر مردافکن است. تاکنون بیش از 70 جلد کتاب نوشته که اغلبشان کوششی برای پاسخ به همین سوالات است. درد دلش که باز میشود میگوید: «همه میآیند این آثار را میبینند و راحت از کنارشان رد میشوند» بیاد جمله اروین یالوم افتادم که میگفت: «من فقط وقتی هستم که تو مرا ببینی». اوضاعاش چنان نیست که گمان ببری مایل است از محل فروش کتابهایش؛ متمول شود؛ که البته در سرزمین ما سودای خامیست! «کتاب و کتابخوانی»!
«کتاب» میتواند انسان را به ثروت برساند؛ دیدهایم که در سایر بلاد، هستند کسانی که با انتشار یک یا دو کتاب ثروتمند شدهاند! اما در این بلبشوی سیاسی و اقتصادی ایران چه جای کتاب و کتابخوانی؟
از سوی دیگر سودای شهرت را هم کمتر در او دیدم؛ پس داستان چیست؟ چرا کسی باید مایل باشد آثارش دیده شود؟ چه چیز مهمی در این آثار وجود دارد؟ پاسخ من فقط یک واژه است یافتن «معنا».
فیلسوف آلمانی فردریش نیچه گفته است «کسی که دلیلی برای زندگی کردن دارد، تقریباً میتواند هر ناملایمی را تحمل کند.» پرسش از معنای زندگی با این پرسش که چه چیزی اهمیت دارد، ارتباط تنگاتنگی دارد. این امر در این واقعیت منعکس میشود که یافتن معنا در زندگی اغلب با وقف خود به نوعی هدف عالی همراه است.
برگردیم به تیترمان؛ «من به درد شما نمیخورم»؛ استاد عزیز و فرهیخته؛ به فرض ما ناملایمات باشیم؛ شما ما را تحمل کن.
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی
احمد فرهادی: ۰۳/۰۷/۲۶