«از جاده مخصوص تا ایستگاه شریف»؛ گفتگویی دانشجویی پیرامون صنعت خودرو

«از جاده مخصوص تا ایستگاه شریف»؛ گفتگویی دانشجویی پیرامون صنعت خودرو
از صنعت خودرو چه می‌دانیم؟ در طول چند دهه گذشته چه آورده‌ای داشته است؟ آیا توانسته از توانمندی دانشگاه‌ها بهره‌مند شود؟ دانشجویان چه کمکی می‌توانند به این صنعت بکنند؟ این سوالات زمینه‌ای فراهم کرد که «اندیشکده خودرو» بتواند بستری برای تعامل و گفتگوی بیشتر بین دانشگاه و زنجیره فعالین کسب و کار خودرویی کشور بیابد در همین مسیر با هماهنگی صورت گرفته میان «مرکز کارآفرینی دانشگاه شریف» و «اندیشکده خودرو» برگزاری سلسله گفتگوهایی میان مدیران کسب و کار صنعت خودرویی کشور و اساتید و دانشجویان دانشگاه شریف برنامه‌ریزی گردید.
ادامه مطلب

واکاوی پل شکسته ارتباط صنعت خودرو و دانشگاه در ایران؛ بسته دانشی جدید از اندیشکده خودرو

واکاوی پل شکسته ارتباط صنعت خودرو و دانشگاه در ایران؛ بسته دانشی جدید از اندیشکده خودرو
در فضای رقابتی و پویای فناوری امروز، نوآوری به‌عنوان شالوده‌ای اساسی برای موفقیت صنعتی شناخته می‌شود و صنعت خودروسازی یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این اصل است. شرکت‌هایی که فاقد توانایی‌های نوآورانه و منحصر به فرد هستند، در بازاری که روزبه‌روز مملو از فناوری‌های نوین و متنوع می‌شود، با چالش‌های جدی در تمایز خود مواجه خواهند شد. این واقعیت با تحولات چشمگیر در حوزه‌هایی همچون خودروهای برقی، خودروهای خودران، فناوری‌های هوشمند متصل، هوش مصنوعی و الکترونیک بیش از پیش تقویت شده است.
ادامه مطلب

یادی از دکتر جمشید ناظمی

یادی از دکتر جمشید ناظمی
اگر بادقت موضوع «استراتژی در صنعت خودرو» را پیگیری کرده باشیم، حتماً به نام دکتر جمشید ناظمی برخورده‌ایم؛ کسی که خود را این‌گونه معرفی کرده است: «اینجانب جمشید ناظمی مدرس دانشگاه و مشاور در حوزه مهندسی صنایع و مدیریت هستم. علایق کاری من به طراحی مکانیزم‌های تحول سازمان و سیستم‌های تولیدی با هدف توسعه سازمانی منعطف و نوآور است.
ادامه مطلب

من به درد شما نمی‌خورم!

من به درد شما نمی‌خورم!
کتاب این «فرسودۀ روزگار» برای دادن پاسخ به این پرسش‌های مقدر مردافکن است. تاکنون بیش از 70 جلد کتاب نوشته که اغلب‌شان کوششی برای پاسخ به همین سوالات است. درد دلش که باز می‌شود می‌گوید: «همه می‌آیند این آثار را می‌بینند و راحت از کنارشان رد می‌شوند» بیاد جمله اروین یالوم افتادم که می‌گفت: «من فقط وقتی هستم که تو مرا ببینی». اوضاع‌اش چنان نیست که گمان ببری مایل است از محل فروش کتاب‌هایش؛ متمول شود؛ که البته در سرزمین ما سودای خامیست! «کتاب و کتابخوانی»!
ادامه مطلب