گویی جهان امروز بیش از هر زمان دیگر در تلاطمی پیوسته و پرشتاب به سر میبرد؛ صحنهای که در آن تجارت و اقتصاد درهمتنیدهاند، سیاست تجارت جهانی با منازعات و ائتلافهای تازه در حال بازتعریفشدن هستند و دگرگونیهای فناورانه با شتابی حیرتانگیز آینده صنایع و جوامع را دگرگون میسازد. در چنین بستر پویایی، مرز میان اقتصاد، سیاست و جامعه روزبهروز کمرنگتر میشود و پیچیدگیهای نوین واقعیت جهانی، برنامهریزی برای آینده را هم دشوارتر و هم ضروریتر میگرداند. این همپیوندی حوزهها، فرصتی تاریخی برای واکاوی فرایندهای صنعتی و بازاندیشی در جایگاه انسان، فناوری و سیاست به شمار میرود. از سوی دیگر، شناخت درست ریشه چالشهای صنعتی ضرورتی برای بقا و پیشگامی صنعت اقتصادمحور است. در فضای رقابتی امروز، توانایی در شناسایی و گزینش سریع گرههای کلیدی، نخستین گام در مسیر توسعه و بسیج منابع انسانی به شمار میآید. اینک رقابت جهانی چنان فشرده است که هرگونه تأخیر در فرایند تشخیص مسائل، فرصت اقدام را از میان برده و هزینههایی سنگین بر صنعت و اقتصاد تحمیل میکند.
رسانههای ایران سرشار از تحلیلهایی درباره چالشهای خودروسازی هستند؛ از عقبماندگی صنعتی و بحران بازار گرفته تا افت کیفیت. شاید هر تحلیل، بخشی از واقعیت را آشکار میکند، اما متأسفانه هنوز اجماعی بر سر ریشۀ مشکلات و راه درمان آن در میان جامعه، متخصصان و سیاستگذاران شکل نگرفته است. در این میان، تلاشها برای ریشهیابی نیز اغلب به هدر میرود. حال، آیا میتوان از دریچهای دیگر به این بحران نگریست؟ آیا استعارهای چون طب سوزنی، راهی نو برای فهم و درمان این صنعت پیش روی ما میگذارد؟
پیچیدگی نظامهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را میتوان به پیچیدگی کالبد انسان تشبیه کرد. در هر دو، اجزا در شبکهای از تعاملات و بازخوردهای درهمتنیده عمل میکنند. طب سوزنی نیز بر همین اساس، بر نقاطی کانونی و حیاتی متمرکز میشود. هدف این روش درمان، رهاسازی جریان انرژی از چند نقطه محدود است. طب سوزنی بدن را سامانهای یکپارچه میبیند و درمان را بر اصلاح ریشه اصلی که عدم توازن ایجاد کرده متمرکز میکند، نه درمان کل سیستم و زیر سیستمها با مداخلهای بسیار هزینهبر.
استعاره طب سوزنی در سیاستگذاری صنعتی مانند خودروسازی میتواند کاربرد داشته باشد. برای حل مشکلات ساختاری میتوان "نقاط اهرمی" را شناسایی کرد. این نقاط، گرفتگیهایی هستند که یک مداخلۀ هوشمندانه و محدود، موجی از تحولات گسترده و پایدار را به راه میاندازد. چنین نگرشی مستلزم درکی جامع از کل سامانه و روابط پنهان آن است. این رویکرد، نه به مرهمهای موقت، و نه جراحیهای بنیادین ساختاری تأکید دارد، بلکه مداخلهای محدود ولی اثرگذار. ازاینرو، طب سوزنی الگویی کارآمد برای مدیریت تحول صنعتی است.
با الهام از این استعاره، میتوان بر شناسایی گرههای حساس سیستم صنعتی تمرکز کرد؛ نقاطی چون ساختارهای نهادی، قوانین کلیدی یا جریانهای اطلاعاتی. قدرت مداخلات اثربخش در همینجا آشکار میشود؛ گاهی تأثیرگذاری بر نقطهای ظاهراً دوردست، کل سیستم را به تعادل بازمیگرداند و شواهد متنوع میدانی نشان میدهد که مشکلات امروز خودروسازی ایران را باید با نگاهی سیستمی زیر ذرهبین برد. این صنعت، نظامی پیچیده و وابسته به سه کلان حوزۀ دیگر دارد: اقتصاد، صنعت و ژئوپلیتیک. برای تشخیص بیماری باید راهبردی پایدار جویا شد، زیرا نسخههای تکبعدی و سنتی دیگر کارآمد نیستند. آنچه امروز نیاز داریم، رویکردی خلاق است؛ رویکردی که در دل پیچیدگیها، کلید گشایش را بیابد. اینجا است که استعارهٔ "طب سوزنی سیستمی" برای خودروسازی ایران معنا مییابد. مانند طب سوزنی، یک مداخلهٔ کوچک در اقتصاد و صنعت نیز، شناسایی گرههای کلیدی و اجرای اصلاحاتی هدفمند، موجی از بهبود را در کل سیستم پدید میآورد. راز این رویکرد در "تمرکز و دقت" تفکر سیستمی نهفته است.
بخش بزرگی از چالشهای خودروسازی امروز ایران و جهان مربوط به یک موضوع نیست، بلکه تابعی از موضوعات پویا هستند که پیوسته به تصمیمها و کنشهای گوناگون واکنش نشان میدهند. در چنین نظامی، راهکارهای سنتی و بینبخشی به نتیجه نمیرسند، اما استعاره "طب سوزنی سیستمی" میتواند الهامبخش باشد. اگر به حل واقعی چالشهای صنعت خودروسازی ایران پای بندیم باید درک کنیم که خودروسازی تنها با خطوط تولید، مهندسی، یا فناوری درگیر نیست. فشارهای ژئوپلیتیکی، شکنندگی زنجیرههای تأمین بینالملل، نوسانات اقتصاد کلان و دگرگونیهای فناورانه، همگی چالشهای آن را چندلایه کردهاند. تلاش برای بازسازی کامل و همزمان چنین نظامی، پرهزینه و پرخطر است. در مقابل، تمرکز بر نقاط اهرمی و حیاتی، راهی منطقیتر و کمهزینهتر پیش روی سیاستگذار قرار میدهد.
حال سؤال اصلی برای ایران، نقاط تحول خودروسازی بر اساس طب سوزنی چیست؟ تحول واقعی از فرایند آگاهانه برای شناسایی همین نقاط آغاز میشود؛ نقاطی که میتوانند موتور رشد را دوباره به حرکت درآورند. همانگونه که یک سوزن در جای درست، انسداد را در بدن برطرف میکند، تغییری در چند گلوگاه کلیدی میتواند کل صنعت ایران را به تعادل بازگرداند.
سیاستگذار مسئول هم میتواند همچون متخصص طب سوزنی عمل کند. در این رویکرد، تمرکز بر رفع انسدادهای کلیدی است، نه وعدهٔ درمان همهجانبه در یک دورهٔ مدیریتی محدود. اگر گره اصلی گشوده شود، خود سیستم بسیاری از چالشها را برطرف خواهد کرد. خطای بزرگ آن است که سیاستگذار در دام روزمرگی گرفتار آید و منابع رفع گلوگاهی را در امور پراکنده به هدر دهد و در واقع سردرگم نقاط گلوگاههای درونسیستمی بشود.
در ایران، نخستین و حیاتیترین مداخله، نه در درون کارخانهها، بلکه در اقتصاد کلان نهفته است: تثبیت شرایط مالی و ایجاد بستری پیشبینیپذیر برای سرمایهگذاری. بدون رفع این گلوگاه، هر اصلاح فناورانهای گذرا و ناپایدار خواهد بود. ثبات اقتصاد کلان میتواند جریان اطلاعات، تخصیص بهینهٔ منابع و تعامل میان دولت، بخش خصوصی و نیروی انسانی را از نو برقرار سازد.
در نهایت، سیاستگذاری چه برای خودروسازی و چه برای کل اقتصاد ملی، باید از رویکردی "گسسته" به "پیوسته" گذار کند. راهبردها باید همچون حلقههای بازخورد شفاف، اصلاحپذیر باشند. تنها در این صورت است که "طب سوزنی سیستمی" میتواند آغازی برای درمان خودروسازی و ایجاد تعادل، نوآوری و پیشرفت پایدار برای صنعتمان باشد.
استعاره طب سوزنی به ما یادآوری میکند که گلوگاههای اصلی امروز صنعت خودروی ایران، بیش از آنکه در درون این صنعت باشند، در محیط پیرامونی آن، یعنی در تلاقی اقتصاد و ژئوپلیتیک، نهفتهاند. این دیدگاه با نظریهٔ نقاط اهرمی دونلا میدوز نیز همسو است. او معتقد بود تغییرات کوچک در لایههای عمیق سیستم (از قواعد اطلاعاتی تا پارادایمهای ذهنی) قادرند دگرگونیهای بزرگ بیافرینند اگر درست تشخیص داده شوند
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی