هنر اولویت‌بندی؛ کلید کامیابی صنعتی

 

اروپا در کارزار جهانی نوآوری صنعتی با چالشی تعیین‌کننده روبروست: عقب‌ماندگی از رقبای اصلی خود، یعنی ایالات متحده و چین، در توسعه و تجاری‌سازی فناوری‌های تحول‌آفرین. برای جبران این فاصله، اتحادیه اروپا بر سر یک دوراهی راهبردی قرار گرفته است؛ از یک سو باید با سرمایه‌گذاری هوشمند، به ابر صنایع خود جانی دوباره ببخشد و از سوی دیگر، باید از بخش‌های آسیب‌پذیر در برابر فشارهای ژئوپلیتیک محافظت کند. این اتحادیه دریافته است که تأمین مالی بی‌قیدوشرط برای هر طرح فناورانه، نه ممکن است و نه خردمندانه. شکست پروژه‌هایی مانند کارخانه باتری‌سازی Northvolt یا افت چشمگیر صنعت خودروسازی اروپا در برابر رقبای چینی، گواهی بر این مدعاست که حتی برای یک قدرت اقتصادی ثروتمند با زیرساخت‌های صنعتی و دانشگاهی پیشرفته، کلید کامیابی در هنر اولویت‌بندی نهفته است. پاسخ اروپا به این چالش، اتخاذ یک راهبرد گزینشی است که شاید بتوان آن را "تخصص‌گرایی هوشمند" نامید. محوریت این نگرش، شناسایی و تمرکز بر آن دسته از فناوری‌ها و صنایعی است که اروپا در آنها یا از مزیتی تثبیت شده برخوردار است و یا شانسی واقعی برای پیش‌گامی دارد. این رویکرد، منابع را به سمت حوزه‌هایی کلیدی هدایت می‌کند که شاهرگ‌های حیاتی اقتصاد آینده محسوب می‌شوند. نمونه‌هایی این حوزه‌ها عبارت‌اند از:

  • فناوری‌های نیمه‌رسانا: باتکیه‌بر غول‌هایی مانند شرکت هلندی ASML.
  • محاسبات کوانتومی و ماشین‌آلات دقیق.
  • مواد پیشرفته.
  • هوش مصنوعی و انرژی‌های پاک در مقیاس‌های مختلف.

باید دقت داشت که این استراتژی اروپا به دنبال انزوا یا جدایی کامل از اقتصاد جهانی نیست؛ بلکه هدف آن، ایمن‌سازی نقاط کلیدی زنجیره ارزش، تقویت توانمندی‌های داخلی و ایفای نقش به‌عنوان یک قدرت استانداردگذار جهانی است. از این دیدگاه، تاب‌آوری اقتصادی - صنعتی نه از مسیر پرهزینه بازسازی کامل زنجیره‌های تأمین، بلکه از طریق ترکیبی از سرمایه‌گذاری هوشمند، استقلال فناورانه در حوزه‌های منتخب و تجارت فعال با پیش‌گامان فناوری بین‌الملل به دست می‌آید.

در سوی دیگر این طیف، راهبرد کلان غرب به رهبری ایالات متحده قرار دارد که بر بازپس‌گیری کنترل بر گستره وسیعی از فناوری‌ها استوار است. این رویکرد که ریشه در رقابت ژئوپلیتیک تنگاتنگ با چین دارد، بازسازی ظرفیت‌های تولیدی و پژوهشی در داخل و قطع وابستگی به رقبا را دنبال می‌کند. در این نگاه، سودای دستیابی به استقلال کامل فناورانه آن‌چنان غالب است که حتی در حوزه‌های فاقد مزیت رقابتی نیز، تزریق یارانه‌های کلان و اعمال سیاست‌های حمایتی توجیه می‌شود. در این معادله، "کارایی اقتصادی" بهای "امنیت راهبردی" را می‌پردازد.

این دوگانگی میان "تخصص‌گرایی هوشمند" اروپا و "بازصنعتی‌سازی همه‌جانبه‌نگر غرب به رهبری آمریکا" در نگاه نخست ممکن است یک تناقض به نظر برسد. اما در واقع، این دو رویکرد، انعکاس دو الگوی راهبردی متفاوت مکمل هستند که از دل ظرفیت‌ها و جهان‌بینی‌های متمایز زاده شده‌اند و در عمل، یکدیگر را تکمیل می‌کنند. هر دو استراتژی اعترافی هستند به یک واقعیت بنیادین: دوران سلطه بلامنازع غرب بر تمامی قلمروهای دانش و صنعت به سر آمده است. ولی شرق هم هنوز نتوانسته سلطه مطلق جدیدی تعریف کند.

اروپا پذیرفته است که باتوجه‌به درهم‌تنیدگی عمیق زنجیره‌های تولید جهانی، بازگرداندن کامل صنایع به مرزهای ملی، مانند دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی یک رؤیای دست‌نیافتنی است. به همین دلیل، استراتژی غالب در غرب نیز بیش از آنکه بر جدایی کامل از صنعت و زنجیره تأمین چین بنا شده باشد، بر "کاهش هوشمندانه ریسک" تمرکز دارد. هدف نهایی غربی‌ها، نه رسیدن به خودکفایی مطلق به سبک چهل سال پیش خود، بلکه مستحکم ساختن جایگاه ژئوپلیتیک غرب و ایمن‌سازی اقتصاد و صنعت آن در برابر نوسانات خطرناک زنجیره ارزش جهانی است.

 

در جستجوی توازنی هدفمند

در نهایت، هم انتخاب‌های گزینشی اروپا و هم تلاش‌های گسترده‌تر آمریکا، باهدف تضمین امنیت اقتصادی و حفظ قدرت رقابت در بلندمدت طراحی شده‌اند. این دو مسیر گواهی بر این حقیقت‌اند که راهبردی دیدن موضوع به هم تنیدگی زنجیره‌های ارزش جهانی، یک ضرورت انکارناپذیر است. درعین‌حال، شرق به رهبری چین نیز برای تداوم رشد اقتصادی خود، همچنان به درصدی خرید غرب وابسته است و دریافته که ازدست‌دادن بازار غرب، قماری بزرگ خواهد بود.

اگرچه دستیابی به توازن صددرصدی تجاری - اقتصادی صنعت محور، میان شرق و غرب ممکن نیست، اما شکل‌گیری یک توازن معقول، ریسک مناقشات را برای هر دو طرف کاهش داده و زمینه را برای هم‌زیستی تجاری - اقتصادی میان ابرقدرت‌های صنعتی جهان فراهم می‌آورد. اینکه در آینده کدام راهبرد پیروزتر خواهد شد، نه مشخص نیست و نه هدف؛ و شرط‌بندی بر یک اسب، در یک لحظه کوتاه پیش‌گامی، گواهی بر ساده‌اندیشی است.

باید توجه داشت که تحلیل چالش‌های پیش روی اروپا، به معنای پیش‌بینی زوال قطعی آن یا شادمانی از عقب‌ماندگی‌هایش نیست. این نوشتار، مقایسه‌ای نگرشی غول‌های صنعتی جهان از چشم‌انداز جهانی بود که درس‌های آن می‌تواند برای کشورهای درحال‌توسعه نیز تأمل‌برانگیز باشد. در حقیقت، برای کشورهایی که با محدودیت منابع و زیرساخت‌ها روبرو هستند، هنر اولویت‌بندی و تدوین راهبردی برای "آنچه نباید روی آن سرمایه‌گذاری کرد"، اهمیتی دوچندان می‌یابد.

پیشرفت صنعتی - اقتصادی با افتتاح‌های نمادین و بریدن روبان‌های رنگارنگ و دست‌زدن‌های طرف‌داران محقق نمی‌شود؛ بلکه فرایندی بلندمدت است که به تمرکز راهبردی منابع و جلوگیری از پراکندگی بیهوده آنها نیاز دارد. تحقق چنین امری، مستلزم حضور مدیرانی کارآزموده در عرصه صنعت و سیاست‌مدارانی "همه‌جانبه بین" است؛ رهبرانی که بتوانند معادلات پیچیده میان‌بخشی (تضاد صنعت و ژئوپلیتیک) را پیش از آنکه به بحران بدل شوند، مدیریت کنند.

 

وب‌سایت  |  اینستاگرام  |  واتس‌اَپ  |  تلگرام  |  آپارات  |  یوتیوب  |  احمد فرهادی

۳
از ۵
۲ مشارکت کننده