مطالعات تطبیقی و پژوهشهای تجربی در کشورهای صنعتی پیشرو، حاکی از عدم وجود الگوی جهانشمول یا قاعدهی واحد برای خصوصیسازی شرکتهای دولتی، به ویژه در صنایع سنگینی همچون خودروسازی، است. این مهم نشان میدهد که هر تجربهی خصوصیسازی، تحت تأثیر شرایط ملی و ساختاری خاص زمانی-مکانی قرار دارد و از این رو، نمیتوان نسخهای واحد برای همه کشورها ارائه کرد. با این حال، عملکرد مالی ضعیف، کندی در پاسخگویی به تحولات بازار و فناوری، و چالشهای عمیق در حاکمیت شرکتی، بسیاری از دولتها را بر آن داشته تا رویکردهای خود نسبت به مالکیت عمومی این صنایع را مورد بازنگری قرار دهند.
تجارب کشورهای اروپایی و آسیایی نشان میدهد واگذاری مالکیت میتواند گاه محرکی برای تحول ساختاری و ارتقای نوآوری باشد و گاه به تثبیت ناکارآمدیهای پیشین و کاهش انعطافپذیری در برابر تغییرات منجر شود. این تنوع نتایج، لزوم نگاه دقیق به هر تجربه را مهم میسازد. در همین راستا، تحلیل گزارشهای مشاوران بینالمللی، مطالعات موردی صنعتی و پژوهشهای دانشگاهی، مبانی اقتصادی و منطق حاکم بر فرآیند خصوصیسازی را اشکارتر میسازد و به درک عمیقتری از پیچیدگیهای این فرآیند کمک میکند. این نوشتار، با تأکید بر پیچیدگیهای مذکور، ضمن اجتناب از کلیشههای رایج، به بررسی استدلالهای اصلی خصوصیسازی میپردازد و آموزههای کلیدی حاصل از تجارب جهانی را استخراج مینماید. به عبارت دیگر، این مطالعه به دنبال واکاوی موانع ساختاری که عموماً سرعت و اثربخشی خصوصیسازی را کاهش میدهند، با نگاهی نو است. در این میان، نقش رهبری صنعتی به عنوان عامل کلیدی در موفقیت این تحولات نیز مورد تأکید قرار میگیرد.
نوشته دکتر علی میرزایی سیسان
دانلود بسته دانشی در سایت اندیشکده خودرو
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی