در تاریخ اقتصاد ایران، کمتر نامی بهاندازه «علینقی عالیخانی» با مفهوم «عقلانیت صنعتی» گره خورده است. وزیری که در دهه ۱۳۴۰، با نگاهی نظاممند و علمی، وزارت اقتصاد را از نهادی اداری به موتور برنامهریزی توسعه بدل کرد. عالیخانی، شاید بیش از هر فرد دیگری، نماد نسلی از تکنوکراتها بود که باور داشتند ایران میتواند با تکیه بر علم، مدیریت و شایستهسالاری، صنعتی شود ـ نه با دستور و شعار. او در کنار چهرههایی چون رضا نیازمند، خداداد فرمانفرماییان و دیگر مدیران نسل تکنوکرات، بنیان سیاست صنعتی ایران را بنا نهاد: نهادسازی، انضباط مالی، جذب سرمایه و فناوری خارجی، و تربیت مدیران حرفهای. این نسل، توسعه را نه محصول بخت تاریخی، بلکه حاصل طراحی نهادی و پشتکار مدیریتی میدانست.

عقل فنی در برابر سیاست روزمره
عالیخانی و همنسلانش بهخوبی دریافته بودند که توسعه بدون غلبهی «عقل فنی» بر «سیاست روزمره» ممکن نیست. در دهه ۴۰، وقتی تصمیمها بر پایه شاخصهای تولید و بهرهوری گرفته میشد، صنعت ایران در مسیر رشد پایدار قرار گرفت. اما در دهههای بعد، با بازگشت سیاست به جای علم، همین مسیر از ریل خود خارج شد. امروز نمونهی بارز این گسست را میتوان در *صنعت خودروی ایران* دید؛ صنعتی که در همان دوران عالیخانی پایهگذاری شد تا مدرسهای برای مهندسی و مدیریت صنعتی باشد. هدف، تربیت نیروی انسانی، انتقال فناوری و ایجاد زنجیرهی تأمین داخلی بود. اما با گذشت شصت سال، هنوز خودروسازی ایران از فقدان مدیریت حرفهای و استقلال واقعی رنج میبرد.
دولت توسعهگرا، نه بنگاهدار
عالیخانی دولت را «ناظر و سیاستگذار» میدانست، نه مالک دائمی بنگاهها. در نگاه او، وظیفه دولت فراهم کردن بستر رقابت، آموزش، و زیرساخت بود ـ نه مدیریت مستقیم تولید. در صنعت خودرو، اگر همین اصل دنبال میشد، امروز شاید شاهد رقابت آزاد، نوآوری فنی و حضور جهانی برندهای ایرانی بودیم. اما تداوم تصدیگری، سیاستزدگی در انتصابها و حمایتهای بیضابطه، این صنعت را به ساختاری انحصاری و ناکارآمد تبدیل کرده است.
فرهنگ صنعتی؛ میراث فراموششده
عالیخانی میدانست توسعه فقط در اعداد و پروژهها خلاصه نمیشود؛ بلکه به فرهنگ و آموزش وابسته است. او در دهه ۴۰ طرح پیوند دانشگاه و صنعت را پی گرفت و برای نخستینبار آموزش فنی را جزئی از سیاست صنعتی دانست. امروز که دانشگاهها از کارخانهها جدا شدهاند و آموزش مدیریتی جای خود را به تجربهگرایی سیاسی داده، این حلقهی گمشده بیش از هر زمان حس میشود.

راهی که باید دوباره آغاز شود
توسعه صنعتی ایران بدون بازگشت به منطق عالیخانی ممکن نیست:
- دولتِ کارآفرین بهجای دولتِ مالک،
- مدیران حرفهای بهجای مدیران سیاسی،
- رقابت واقعی بهجای حمایت رانتی،
- و پیوند دوباره دانشگاه و صنعت.
ایران هنوز ظرفیت صنعتیشدن دارد، اما آنچه کم دارد نه منابع، بلکه مدیرانی از جنس عالیخانی است ـ مدیرانی که باور داشتند «سیاست باید در خدمت صنعت باشد، نه صنعت در خدمت سیاست». شاید زمان آن رسیده باشد که بهجای شعارهای تازه، به همان عقلانیتی بازگردیم که شصت سال پیش سنگبنای توسعه ایران را گذاشت؛ عقلانیتی که نامش هنوز در حافظه اقتصاد ایران زنده است: علینقی عالیخانی.
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی


















