ناترازی انرژی در ایران، یکی از پیچیدهترین چالشهای اقتصادی و اجتماعی، نهتنها ناشی از کمبود منابع یا افزایش تقاضاست، بلکه بازتابی از ناترازی عمیق در مسئولیتپذیری مدیریتی و الگوهای مصرف است. این بحران چندوجهی که تأثیرات مخربی بر صنایع، محیط زیست و کیفیت زندگی شهروندان دارد، نیازمند بازنگری جدی در ساختارهای مدیریتی ناکارآمد، بازخوانی مطالبهگری علمی و اصلاح فرهنگ مصرف بیقاعده است.
این بحران، مشابه کمبود آب، یکی از ابرچالشهای اساسی ایران محسوب میشود که به تفکر راهبردی و برنامهریزی بلندمدت نیاز دارد. علم استراتژی میتواند با در نظر گرفتن عدم قطعیتهای آینده، چشماندازی روشن برای مدیریت بحرانها ارائه دهد. با این حال، به نظر میرسد مسئولان اجرایی کشور طی دهههای اخیر فاقد پیشبینی راهبردی جامع بوده و مشکلات بنیادین را انکار کردهاند. البته مصرفکنندگان نیز در این میان بیتقصیر نیستند.
اگر امروز (پیش از رسیدن به پیک مصرف تابستان) با قطعی برق و کمبود آب مواجه هستیم، ریشه این بحران به دهههای ۱۳۷۰ یا حتی پیشتر بازمیگردد؛ زمانی که سیاستهای کوتاهمدت مبتنی بر بهرهبرداری حداکثری از منابع فسیلی جایگزین برنامهریزی بلندمدت شد. عدم توسعه جدی انرژیهای خورشیدی و بادی، علیرغم دسترسی به منابع عظیم گاز و نفت، مانع ایجاد سبد انرژی متنوع مبتنی بر منابع تجدیدپذیر شد. این انفعال راهبردی ایران را در زمره کشورهایی قرار داد که بیش از ۸۰ درصد انرژی خود را از سوختهای فسیلی تأمین میکنند؛ شرمساری برای کشوری که زمانی غول انرژی بود اما امروز به دلیل فقدان درک راهبردی و مسئولیتپذیری مصرفکنندگان به وضعیت ناترازی گرفتار شده است.
در زیرساختها سرمایهگذاری بلندمدت انجام نشد و تنها اجازه مصرف بیحدوحصر داده شد. شبکههای انتقال و توزیع انرژی ایران که عمدتاً در دهه ۱۳۵۰ طراحی شدهاند، با راندمانی کمتر از ۶۰ درصد عمل میکنند. این فرسودگی، همراه با تحریمهای بینالمللی که دسترسی به فناوریهای نوین را محدود کردهاند، موجب هدررفت گسترده انرژی شده است. علاوه بر این، تحریمها مانع جذب سرمایهگذاری خارجی در حوزههایی مانند ذخیرهسازی گاز شدهاند. اما نباید تمام مسئولیت این وضعیت را به گردن تحریمها انداخت؛ ناترازی فعلی بیشتر ناشی از ناترازی مسئولیتپذیری مدیریتی و مصرفی است. نمونه واضح آن یارانههای انرژی است. یارانههای گسترده انرژی نهتنها مصرف بیرویه را تشویق کرده بلکه منابع مالی لازم برای نوسازی زیرساختها را نیز تحلیل برده است. صنایع انرژیبر با تکنولوژی قدیمی علاوه بر عدم بهرهوری، سالانه زیان هنگفتی از قطعی برق متحمل میشوند. به گفته وزارت صمت، تنها در سال گذشته صنایع کشور ۳۰۰ هزار میلیارد تومان زیان ناشی از قطعی برق دیدهاند. صنایعی چون فولاد و خودروسازی نتوانستهاند از ظرفیت اسمی خود بهره ببرند.
نابرابری سیستماتیک در مصرف انرژی
در حالی که اقشار مرفه توانایی تأمین برق خود را دارند، دهکهای پایین باید تاوان ناترازی کل سیستم را بدهند. این نابرابری سیستماتیک موجب اتلاف انرژی در بخش مرفه و محدودیت دسترسی برای اقشار آسیبپذیر شده است. قیمت حاملهای انرژی در ایران بسیار ارزان است و دولت به دلیل فشار اقتصادی حاضر به اصلاح این وضعیت نیست. تجربه موفق کشورهای اسکاندیناوی نشان داده که اجرای برنامههای آموزشی متمرکز میتواند مصرف خانگی را تا ۲۵ درصد کاهش دهد؛ اما در ایران بودجهای برای آموزش مفاهیم مرتبط با مصرف انرژی اختصاص نیافته است. سیستمهای مصرفی خانگی نیز هوشمند نیستند. امروزه تکنولوژیهای مدیریت هوشمند مصرف میتوانند مانع جدی هدررفت انرژی شوند.
نتیجهگیری: توازن مسئولیتپذیری تنها راه
عبور از بحران ناترازی انرژی مستلزم بازتعریف مسئولیتپذیری در سطوح خرد و کلان است. دولت باید با اصلاح ساختار حکمرانی، جذب سرمایهگذاری در انرژیهای نو و بازنگری در سیاستهای یارانهای فشار بر منابع فسیلی را کاهش دهد. جامعه مدنی نیز با پذیرش الگوهای مصرف مسئولانه میتواند سهم خود را ایفا کند.
وزارتخانهها و مدیران اجرایی باید نگرشی بلندمدت داشته باشند تا بتوانند با استفاده از تجربه، علم روز و مسئولیتپذیری جلوی نابسامانیهای آینده را بگیرند. متأسفانه بسیاری از مسئولانی که وعدههایی بدون پشتوانه داده یا پروژههایی نیمهتمام افتتاح کردهاند، سهم بزرگی در این ناترازی دارند. کسانی که بدون داشتن درک دقیق از راهبرد توسعه انرژی سمت گرفتهاند نیز در این بحران سهیم هستند. صندلی ریاست در پستهای حساس صنعتی و تنظیم گری باید تحت نظارت بهترینهای کشور باشد تا تنها افراد شایسته منصوب شوند. تجربه جهانی نشان داده ترکیب قیمتگذاری واقعبینانه، فناوری کارآمد و آموزش عمومی میتواند شدت مصرف انرژی را کاهش دهد.
تحقق این چشمانداز نیازمند عزمی ملی و خرد جمعی است که فراتر از چارچوبهای سنتی عمل کند و ایران را به سمت الگویی پایدار برای توسعه انرژی هدایت نماید. ناترازی انرژی تنها با تراز کردن مسئولیتپذیری ارگانها، سازمانها و مصرفکنندگان قابل حل خواهد بود.
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی