گرچه ارزیابی دقیق و کمی ابعاد اقتصادی و صنعتی فعالسازی سازوکار "ماشه" مستلزم گذشت زمان است، بازتاب روانی آن در حال حاضر بر بازار و اعتماد عمومی مشهود است. در چنین شرایطی، توانمندی رهبران و تصمیمگیران صنعتی در مدیریت این شوک روانی به آزمون گذاشته شده است.
تحریم، صنعت کشور را به چالش میکشد و انکار آن بی فایده است.با این حال، چالش بنیادین صنعت خودروسازی ایران فراتر از این رخداد است. صنعت ما، چه پیش از ماشه و چه پس از آن، برای بقا و بالندگی نیازمند یک جهش ساختاری در نوآوری و ارزشآفرینی بوده و هست. نوآوری، کالایی وارداتی نیست، بلکه فرآیندی درونزا و برآمده از فرهنگ بومی و ظرفیتهای ملی است.
انکار صرف تأثیرات اقتصادی ماشه، ابزاری برای افزایش تابآوری در اختیار صنعتگر و مصرفکننده قرار نمیدهد. در مقابل، تمرکزمان باید بر بهترین دارایی و توانمندی واقعی کشور باشد که میتواند به تقویت اعتماد، انسجام و انگیزه ملی منجر شود و گرانبهاترین دارایی ما، "آینده مشترکمان" است.
آینده جمعی، ارزشمندترین سرمایه هر ملت به شمار میرود؛ سرمایهای که ارزش آن با میزان مشارکت همگانی در ساخت آن نسبت مستقیم دارد. مشارکت عمومی، آینده را شکوفا میسازد، حال آنکه بیتفاوتی آن را بیثمر میکند. پیمودن این مسیر، وظیفه یک گروه خاص نیست، بلکه بر همت تمامی اقشار جامعه استوار است: از کارگر و کشاورز تا دانشجو و مهندس، و از کارآفرین و سرمایهگذار تا سیاستگذار و صنعتگر. رفاه پایدار، جز بر شالوده یک اقتصاد پویا و صنعتی استوار نمیگردد و تحقق آن، در گرو ایمان جمعی به تولید ملی و تلاشی منسجم برای تحقق این باور است.
بهرغم تمامی فشارهای خارجی، ایران از گنجینهای بیبدیل برخوردار است: نیروی انسانی نخبه در حوزههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات. این ذخیره عظیم انسانی، هنوز در چارچوب یک "مأموریت ملی" منسجم برای تحقق جهش صنعتی سازماندهی نشده است. واقعیت آن است که ایران، دهه ها، و مکرراً بهترین نیروهای نوآور خود را صادر کرده و در مقابل، محصولات لوکس خارجی را وارد نمودهایم. این روند، حتی از خامفروشی منابع طبیعی نیز زیانبارتر است، چرا که سرمایه آیندهساز کشور را تهی ساخته و ارزش افزوده را به دیگران واگذار میکند.
تجربه توسعه صنعتی در اروپا و جهش چین در صنعت خودرو بین الملل، که برای یک قرن در انحصار غرب بود، نشان میدهد که این دستاوردها جز با تکیه بر قدرت نوآوری انسانی ممکن نشدهاند. بنابراین، هرچند جایگاه کنونی ایران در زنجیره ارزش جهانی محدود به نظر میرسد و عقبماندگی فناورانه یک واقعیت انکارناپذیر است، تمرکز بر توان علمی و انسانی نشان میدهد که با برنامهریزی هوشمندانه و عزمی ملی، این نقطه ضعف میتواند به سکوی پرتابی برای جهش صنعتی کشور بدل شود.
بحران حقیقی نه محدودیتهای خارجی، بلکه فقدان اعتماد به ظرفیتهای درونی برای ساختن آیندهای شایسته است. چشمانداز راهبردی، مسیر رشد را روشن میسازد؛ کوشش هدفمند، شایستگی خلق میکند؛ و پایداری در اجرا، تحقق اهداف را تضمین مینماید.
سازوکار "ماشه" با هدف متوقف ساختن مسیر رشد ایران طراحی شده است، اما بزرگترین دارایی ما، یعنی آینده و جوانان نخبه، هیچ محدودیتی برای تفکر و نوآوری نمیشناسند؛ مشروط بر آنکه به تواناییهایشان ایمان آورده و مسیر را برای نقشآفرینی آنان هموار سازیم. برای صنعت کشور، بهویژه صنعت خودروسازی که صنعتی ملی و ریشهدار است، باید از رویکردهای شعارگونه، انکار واقعیتها و اظهارات فاقد پشتوانه علمی پرهیز کرد.
آنچه این صنعت، فارغ از فشارهای روانی بیرونی، بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است، تدوین و اجرای راهبردی مبتنی بر علم، عملگرایی و اعتماد متقابل بین فعالان صنعت و تنظیم گری حکمرانی است تا مسیر آینده آن به سوی نوآوری پایدار و رقابتپذیری با تکیه بر نیروی جوان ایرانی هدایت شود.
علی میرزایی سیسان
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی