خانه کارکردهای مختلفی دارد؛ مکانی امن برای به آرامش رسیدن و محلی برای جمع شدن و گفتگو کردن است؛ اعضای خانواده میتوانند مسائل و مشکلات خود را طرح کنند از هم مشورت بخواهند و با همفکری به راهحل مطمئن برسند.
صنعت خودرو همچون یک خانواده بزرگ است؛ البته «بدون خانه»! فرزندانش از هم گسیختهاند و مشکلات فراوانی دارند؛ برخی دچار سوء تغذیه و برخی دیگر «پیر بچه» شدهاند! به طوری که قادر نیستند بدون حمایت زندگی کنند! نادرند فرزندانی که بلوغ یافته و قادرند بر اساس توانمندیهایشان مستقلانه زندگی کنند!
برای حل مصائب این خانواده ابتدا باید خانهای برایشان فراهم کرد؛ خانهای که بتوانند گفتگو کنند؛ فرزندان توانمند از توانمندیهایشان بگویند و فرزندان نو رسیده مشورت بگیرند؛ خانهای که بتوانند میهمان دعوت کنند و تعاملاتشان را افزایش دهند. حداقل این را میدانیم که برخی از مصائب آنها از انزوایشان است!
اما این خانه را کجا بنا کنیم؟ چگونه بسازیم؟ چند اتاق داشته باشد؟ و ...
اگر از فرزندان این خانواده بپرسیم که معمار این صنعت کیست؟ به یک پاسخ بیشتر نمیرسیم «برادران خیامی» کسانی که نقش بیبدیل در ریل گذاری این صنعت داشتند؛ «ایران ناسیونال» را نه در ابعاد ملی؛ که در مقیاس بینالمللی بنیان گذاشتند. بدان مهر میورزیدند؛ اگر چه مورد بیمهری قرار گرفتند؛ داشتههایشان را گذاشتند و رفتند!
با وقوع انقلاب اسلامی و مصادره ایران ناسیونال، طبق بند الف قانون حفاظت از صنایع، امکان اینکه محمود خیامی بتواند مدیریت خود را بر این صنعت ادامه دهد از بین رفت. چپگراها در اوایل انقلاب طوری وانمود کردند که گویا ایران ناسیونال در این 12 سال کارگران را مورد استثمار قرار داده است. افرادی مانند سعید سلطانپور که یکی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق بود، تئاتری را به نام «عباس آقا؛ کارگر ایران ناسیونال» در تماشاخانه سنگلج روی صحنه برده بود و نشان میداد که چقدر این کارگران با سختی و استثمار روبهرو بودند. اما آنچه روایت میشد اصلاً با واقعیت همخوانی نداشت. هنوز هم کارگرانی که در پیکان شهر هستند میتوانند در این مورد شهادت دهند. البته چپگراهای مسلماننما هم کمتر از مارکسیستها مقصر نبودند. افراد مختلفی دائما به کارخانه ایران ناسیونال میرفتند و سخنرانی میکردند و کارگران را تشویق میکردند که شما از محمود خیامی بهتر میتوانید کارخانه را بچرخانید، احتیاجی به کارفرما ندارید و شما صاحب کارخانه هستید. این شعارها باعث شد که این کارخانه ملی شود. وقتی ایران ناسیونال دولتی شد، تمام مدیرانی که آمدند، به تدریج سیستم صنعتی محمود خیامی در ایرانناسیونال را دیدند و شایستگی این مرد را به تدریج شناختند. خیامی در سالهای بعدی زندگی ناخواسته در غربت بنیاد خیامی را تاسیس کرد و همچنان به مسئولیت اجتماعی خود با ساخت مدرسه و بیمارستان در ایران ادامه میداد.
هر طور که حساب کنیم صنعت خودروی ایران وامدار خدمات این دو برادر است؛ شاید تنها کاری که در پاسداشت خدمات این دو بردار میتوان کرد تاسیس «خانه خودرو ایران» در محل زندگی آنها باشد.
«اندیشکده خودرو» برای پیشبرد این ایده نیاز به حمایت دارد.
دست به دست هم نهیم به مهر، خانه خود کنیم آباد.
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی