چرا صنعت خودرو باید از پلتفرمهای مستقل و اندیشکدهها کمک بگیرد؟

در روزهای اخیر یکی از خودروسازان بزرگ کشور اقدام به برگزاری میزگردی با حضور چند کارشناس کرد؛ میزگردی که قرار بود به بیان واقعیتها، ارزیابی مسیر گذشته و ارائه راهحل برای آینده صنعت خودرو بپردازد. اما پرسش اساسی این است که چنین رویدادهایی تا چه اندازه میتوانند اثرگذار، باورپذیر و شنیدنی باشند؟ آیا اصلاً مردم، کارشناسان مستقل یا حتی سیاستگذاران این نوع میزگردها را جدی میگیرند؟ واقعیت این است که بنگاههای صنعتی در بیان نقدهای جدی درباره خود، با محدودیتهای ساختاری روبهرو هستند. وقتی خودروساز میزبان میزگرد نقد صنعت خودرو میشود، حتی اگر سخنان صریحی هم مطرح شود، ناخودآگاه سایهای از تردید بر آن میافتد. مخاطب میپرسد:
- آیا این نقدها واقعی است؟
- آیا این بحثها گزینشی نیست؟
- آیا اجازه طرح مسائل بنیادی داده شده؟
- آیا این صداها نماینده کل زیستبوم خودروسازی هستند؟
این همان نقطهای است که سطح اعتماد عمومی و حرفهای آسیب میبیند. اما چرا میزگردهای برگزار شده توسط بنگاهها موثر واقع نمیشود؟
۱. فقدان بیطرفی: وقتی میزگرد در دل یک بنگاه برگزار میشود، تصور غالب این است که چارچوبها از قبل مشخص شدهاند. طبیعی است که چنین بستری نمیتواند میزبان نقدهای ساختاری، سیاستگذاریهای اشتباه یا ضعفهای مدیریتی باشد. بنگاهها نمیتوانند درباره خود مناظرهی عمیق برگزار کنند.
۲. عدم اعتماد مخاطب: مردم، کارشناسان و حتی نهادهای حاکمیتی، نقدهایی را که از سوی یک شرکت مطرح میشود، کمتر باور میکنند. در فضای افکار عمومی این سؤال دائماً شنیده میشود: «آیا یک شرکت دولتی یا شبهدولتی میتواند واقعاً از خودش انتقاد کند؟»
۳. محدودیت در طرح موضوعات اصلی: موضوعاتی مانند ساختار مالکیت، سیاستگذاری صنعتی، ضعف حاکمیت شرکتی، ناکارآمدی شبکه تأمین یا تعارض منافع در سطح ملی، جزو مواردی نیست که یک شرکت خودروساز بتواند آزادانه در مورد آنها صحبت کند. پس میزگردها inevitably سطحی باقی میمانند.
۴. عدم نفوذ به سطح تصمیمگیری کشور: بسیاری از این میزگردها خروجی عملی برای نهادهای قانونگذار ندارند. متنها یا منتشر نمیشوند، یا به دست سیاستگذاران نمیرسند، یا به دلیل نبود اعتبار مستقل، مورد توجه قرار نمیگیرند.
۵. نبود پل ارتباطی با جامعه: این پرسش مهم است: آیا مردم حرف یک میزگرد برگزارشده در یک بنگاه خودروسازی را باور میکنند؟ معمولاً خیر. چون اساساً نقش بنگاه، حل مسئله است نه روایتگری و نقد کردن.
چرا شرکتهای بزرگ باید از پلتفرمهای مستقل مانند اندیشکدهها استفاده کنند؟
در جهان، شرکتهای بزرگ ـ even Toyota, VW, GM ـ وقتی حرف مهمی برای گفتن دارند، آن را از زبان اندیشکدهها، دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و نهادهای مستقل بیان میکنند.
چرا؟
۱. مشروعیت و اعتبار: وقتی نقد یا تحلیل از سوی یک پلتفرم بیطرف ارائه شود، شنونده آن را معتبر تلقی میکند. اندیشکدهها نه ذینفع مستقیماند، نه محدود به ملاحظات داخلی بنگاهها.
۲. اثرگذاری بر سیاستگذاران: تحلیلهای اندیشکدهها معمولاً وارد چرخه تصمیمسازی میشود؛ برخلاف میزگردهای تبلیغاتی شرکتها که در سطح روابط عمومی باقی میمانند.
۳. آزادی در نقد: اندیشکده میتواند درباره سیاست صنعتی، ساختارهای معیوب، ضعف نظارت و حتی ناکارآمدی مدیران صحبت کند—بدون اینکه وابستگی سازمانی مانع آن شود.
۴. ارتباط واقعی با افکار عمومی: جامعه، تحلیلهای منتشر شده از سوی یک اندیشکده را بسیار بیشتر از سخنان یک بنگاه میپذیرد. این تفاوتی است که به اعتماد برمیگردد، نه به کیفیت محتوا.
هدف، ایجاد گفتوگوی واقعی است نه گفتوگوی نمایشی
صنعت خودرو امروز بیش از همیشه به گفتوگوی واقعی، نقد بیطرفانه و تحلیل عمیق سیستمی نیاز دارد. برگزاری میزگردهای محدود در دل بنگاهها بیشتر نوعی «تنفس کوتاهمدت رسانهای» است تا «گفتوگوی سازنده». اگر قرار است صدای صنعت شنیده شود، باید از مسیر پلتفرمهایی عبور کند که:
- مستقلاند
- تخصصیاند
- قابل اعتماد مردم و سیاستگذاراناند
- خروجی آنها میتواند به اصلاح سیاستها کمک کند
اندیشکدهها دقیقاً همین نقش را ایفا میکنند.
وبسایت | اینستاگرام | واتساَپ | تلگرام | آپارات | یوتیوب | احمد فرهادی


















